در کنگرۀ نهم حزب مشروطۀ ایران گروه کار حقوق بشر تشکیل شد. این گروه در مکاتبات خود برمبحث “انتقام جویی” اولویت نهاد و کوشش در بررسی انتقادی آن در فرهنگ ایران نمود. نوشتۀ آقای دکتر نادر زاهدی، عضو شورای مرکزی حزب و عضو گروه کار حقوق بشر، بابگشای این مبحث است. در این نوشته نکاتی نهفته است که بحث انتقامجویی در فرهنگ ما را با اشاراتی به حقوق بشر در گفتار حزب مشروطۀ ایران مطرح نموده است.
نکاهی انتقادی به انتقامجویی از دیدگاه حقوق بشر
آزادی بیان یکی از مهمترین اصول حقوق بشر میباشد که هم قابل قبول است و هم قابل احترام؛ اما نمیتوان با تکیه بر این اصل، دیگر اصول دیگر حقوق بشر را زیر پا گذشت و گفت بر اساس حق آزادی بیان من اجازه دارم هر طور که لازم میدانم در مورد مشکلات و مسایل روز و آینده تصمیم بگیرم. با در نظر گرفتن این مورد و با نگاهی به جوامع بشری، به این پی میبریم که بسیاری از جوامع درست در همین جا از اصل آزادی و آزادی بیان سوءاستفاده میکنند. یکی از این سوءاستفادهها و بد فهمی از حقوق بشر اجازه دادن به خود برای انتقامجوییهای شخصی، سازمانی و سیاسی میباشد. اگر ما یک کشور با سیستم لیبرال دمکرات حقیقی (منظور تفکیک و داشتن استقلال قوای کشور است) را در نظر بگیریم، پی خواهیم برد که آنچه که دیگران به آن انتقامجویی و انتقامگیری میگویند، فقط و فقط با پیروی از راههای قانونی ممکن است؛ راههایی که شاید در نهایت راضی کننده و چارهگشا برای همه نباشد. اما با تکیه بر قانونی که خود بر اساس حقوق بشر وضع شده است، میتوان رضایت جامعه را حاصل کرد.
در طی زمان ستمها و بیعدالتی های زیادی نه تنها به ملت ایران، بلکه به بسیاری از ملل دیگر در تمامی نقاط دنیا وارد شده است. اما این جوامع هرگز در زمان حال باقی نماندهاند. زندگی همیشه به جلو میرود. بنابراین سوال این است که چگونه میتوان برای رسیدن به آیندهای بهتر توازن برقرار نمود. آیا میتوان با توجه به فاکتور زمان پیشرفتهای امروزین در جهان را طبیعی دانست ولی در برخی موارد ـ چون انتقامجویی ـ به گذشته و قرون وسطا بازگشت؟ برای روشنتر شدن منظور خود شاید گفتن چند مثال و اشاره به قیاس آنها در اینجا لازم باشد.
مثال اول: زمانی محمد خان قاجار در شهر کرمان دستور داد چشم هزاران نفر را از حدقه در بیاورند. طبیعی است که چنین امری امروز صد در صد خلاف حقوق بشر است. اما در زمان خود محمد خان قاجار چه؟ آیا در آن زمان در دیگر نقاط دنیا حقوق شهروندی انسانها رعایت میشد؟ مثال دوم: زمانی قیصر چین دستور داد که دور شهری را دیوارهایی بلند احداث کنند. او در آن شهر دهها هزار خمدۀ مونث گرد آورد. او با احداث دیوار میخواست که خود تنها مرد در میان آن دهها هزار نفر خدمه مونث باشد و به این ترتیب حرمسرایی برای خود تهیه دیده باشد. مثال سوم: انقلاباتی که در چین و روسیه اتفاق افتاد لزوما به رعایت حقوق شهروندی نیانجامید، اگرچه همه نقلابیون در پی دستیابی به حقوق انسانی و آزادی بودند. خود یکی از شعارهای انقلاب جمهوریاسلامی “آزادی” بود. یکی از قولهایی که خمینی داد، آزادی بیان بود.
منظور من از مثالها این است که با آنچه که در گذشته به هر دلیلی اتفاق افتاده است و به هدف و رضایت نرسیده است، نمیتوان امروز با انتقامجویی برخورد کرد. برخورد ما در زمان حال با گذشته نمیتوان بر انتقامجویی استوار باشد. و همچنین انتقامجویی نمیتواند در آینده امری شخصی باشد. دولتی که برای فرار از مسئولیت، قوانینی از مجلس میگذارند و یا در پشت دستورهای دینی مانند قصاص خود را پنهان میکند و در نتیجه استقلال قوه قضایه را زیر پا میگذارد، قادر به دفاع از حقوق شهروندان خود نخواهد بود. اندازه مجازات قانونی را قضات مستقل، بیطرف و لائیک تعیین میکنند. بنابراین نمیتواند چیزی تحت عنوان انتقام وجود داشته باشد.
در لابلای نوشتهجات، صحبتها و عکسالعملهای بسیاری از سیاسیون ایرانی مخصوصا آنان که قبل از سال ۵۷ فعالیت سیاسی داشتهاند هنوز حس انتقامجویی از دولت شاهنشاهی ثابت مانده است. ولی برای ستمی که جمهوریاسلامی هر روز بیشتر از روز پیش بر هم میهنان روا میدارد با ملاحضاتی و تبصرههایی غیر باور پا به پیش میگذارند. دلایل آنان را شاید بتوان مختلف شمرد، منجمله فرار از مسئولیت تاریخی که با انقلاب ناموفق و سراسر شکست خورده به ارمغان آورده شد. نتیجه منفی این است که اپوزیسیون جمهوریاسلامی هنوز برای دشمن مشترک خود نمیتواند دست از انتقامجویی بردارد و به طرح یک برنامه مشخص و قاطع دست یابد.
ما بعنوان یک حزب بر این باوریم که اشتباهات در هر سطحی که اتفاق افتاده است و یا خواهد افتاد، قسمتی از حقوق هر انسانی است و باید به او فرصت داده شود که برای رفع آن اشتباهات کوشا باشد. در منشور جهانی حقوق بشر و میثاقهای آن برای هیچ انسان، سازمان و یا ارگانی حق انتقامجویی در نظر گرفته نشده است. بطور کلی اگر شخصی درباره حقوق بشر اظهار نظر میکند و برای رسیدن به تمام و کمال آن قدم بر میدارد، آرزویی به غیر از بهروزی هر چه زودتر جامعه خود نمیتواند در سر بپروراند. ولی آنکه برای دل خنکی خود دست از انتقامجویی با دانستن ضررهای آن بر نمیدارد و یا حتا تا جایی پیش میرود که دیگران را نیز تحریک میکند، نمیتواند خود را پاسدار حقوق بشر بدانند. اینجاست که وظیفه هر حزبی با برنامههای لیبرال دمکرات، به مانند حزب مشروطه ایران، ایجاب میکند که بداند طرف صحبت خود چه تفسیری از حقوق بشری ارائه میدهد.
حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) فقط اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای آنرا قبول داشته و هر گونه تفسیر و یا تغییر خود سرانه از طرف اشخاص و احزاب از آنرا قدمی به طرف یک دیکتاتوری جدید محسوب میکند. بد نیست آنهایی که نمیتوانند و یا نمیخواهند دست از انتقامگیری بردارند بدانند که راه حل طبیعی مسیر خودش را بیوقفه طی میکند. اعمال، نوشتهجات و یا گفتارهای باقی گذاشته از افراد و سازمانها، با وجود وسایل پیشرفته روز و چشمهای جستجوگر مخفی نخواهد ماند و واقعیتها بیرحمانه به تفسیر و نقد کشیده خواهند شد.