هر عمل و رفتار سیاسی در حزب، گروه و یا تشکیلاتی از مبانی فکری و شیوه مبارزاتی آن نشأت میگیرد؛ سازمانها و احزاب سیاسی که بر مبانی ساماندهی و کارآمدی ایدئولوژی و فکر یا عقیده خود، شکل میگیرند، طی زمان با رفتارهای خود، آن مبانی عقیدتی و فکری را به نمایش میگذارند. خردگرایی و واقع بینی در مبانی، ماهیت و رفتار احزاب و تشکلها، آنها را از فرقهها و جمعهای هیجانی و مذهبی متفاوت میکند.
سازمانها و احزاب سیاسی برآمدی از سیاست مدرن و حقوقی هستند؛ سازمانها و احزاب با رهبری و مدیریت نخبگان سیاسی و فرهنگی، بیانگر خواستهها، مطالبات و نیازهای جمعی شهروندان در دنیای جدید به شمار میروند. بنابراین معیار و شاخص تشکل سیاسی و حزب فعال در عرصههای جمعی و ملی، پایهبندی آن به اصول فکری و فرهنگی مدرن و رفتارهای مدنی و دمکراتیک است.
سازمان مجاهدین خلق هم از این قاعده و شاخص ارزیابیهای نوین و دمکراتیک، مستثنا نیست. این سازمان که بر پایه ایدئولوژی اسلامی و مبارزه برای تشکیل حکومت مذهبی و ضدغربی در نزدیک به پنجاه و پنج سال پیش به وجود آمد، در سالهای گذشته که از رقیب سیاسی و همعقیده خود- حزب جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی- شکست خورد، با همان ایدئولوژی اسلامی، به مبارزه مسلحانه و رفتارهای تروریستی روی آورد. با خروج کادر رهبری مجاهدین خلق از ایران، ایجاد تبلیغات و مصادره به مطلوب فعالیتهای احزاب و تشکلهای دیگر، دروغپراکنی، جعل فضای مجازی و اطلاع رسانی به نام مبارزان سیاسی دیگر و… جزو اصلیترین فعالیتهای آن به شمار میرود.
بنا بر رفتارهایی که این تجمع سیاسی- مذهبی از خود نشان داده، مجاهدین خلق در چهار دهه گذشته به صورت فرقهای خودگردان، مذهبی و آیینی، تمامیتخواه و غیرمدنی در صحنه سیاسی ایران حضور داشته است؛ عملکرد این فرقه بیش از خردگرایی، نشانگر شعائر مذهبی و سنتی بوده و با طرح مسائل فرعی و مطالبات غیرملی، احساسات زودگذر و هیجانات بیپایه را بجای متانت مدنی و خردورزی سیاسی، در تابلوی اظهار نظرها و رفتارهای سیاسی خود به نمایش گذاشته است. طرفه آنکه پایه کنشهای مجاهدین، همانند حکومت اسلامی، ریشه در باورهای اسلامگرایی داشته و شیوه و روش آنها- همانند دهههای فعالیت در دوران پادشاهی پهلوی- مبتنی بر خشونت مقدس، ترور و علیه مدرنیزاسیون بوده است؛ یادآور میشوم که در همان زمان هم عدهای اسلامگرایان نظیر هیأتهای مؤتلفه اسلامی، جمعهای تشکیل دهنده بعدی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و مجاهدین انقلاب اسلامی بودند که با همین باورهای مذهبی و روشهای خشن و مسلحانه، اقدام به ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت و اقداماتی علیه منافع ملی کشور و… کردند؛ همانهایی که امروز بخش عمدهای از حاکمان امنیتی و تجاری و سیاسی را در جمهوری اسلامیتشکیل میدهند.
مجاهدین خلق همچنانکه در بنیادهای فکری و عقیدتی خود، بهرهای از ایدهها و اندیشههای دمکراتیک و مدرن ندارند، در رفتار و عملکرد خود نیز بیبهره از منش و شخصیت مدنی و نوین سیاسی و اجتماعی هستند؛ بیاعتقادی به حقوق بشر، درک و شناخت منافع ملی، احترام به نظرات مخالف و همگانی، کرامت مالی، فکری و جنسی انسانها، رواداری و مراعات فرهنگی و سیاسی دیگران و… از جمله مواردی هستند که در ذات ادبیات سیاسی و رفتار اجتماعی مجاهدین خلق جایگاهی نداشته است. در برابر اینگونه از رفتارهای مدنی و مدرن، مجاهدین خلق پایبند به ایجاد تبلیغات، تحریک هیجانات حماسی و احساسات قومی، تبلیغ علیه مبانی و مظاهر دنیای مدرن، ایجاد مزاحمت رسانهای و عملی برای مبارزان ملی و مدنی از هر گروه و جریان سیاسی، فعالیتهای مجازی و عینی با نام دیگر تشکلها و احزاب، اشاعه و رعایت آموزههای سنتی و ضداجتماعی نظیر حجاب زنان، کنترل و تحمیل عقاید خود بر اعضا و تفکیک جنسیتی و استفاده از شعائر و نمادهای مذهبی در تبلیغات و رفتارهای سیاسی و… بوده و جمع سیاسی را به مقام فرقهای مذهبی تبدیل کرده و با دست یازیدن به آیینهای فرقه ای و مذهبی، از خردورزی سیاسی و اندیشههای نوین تهی گشتهاند.
کارنامه پنج دهه مجاهدین خلق آکنده از ترور، خشونت مقدس، ارزشگذاری مذهبی، تحقیر زنان و دختران، از بین بردن منتقدان، رفتارهای امنیتی و… بوده و در ادامه آن سیاستهای پذیرفته شده در جمع فرقهای، مدتی است که این فرقه آیینی با دستدرازی کردن به فعالیتهای رسانهای با پوشش گروههای سیاسی مخالف، رفتارهای عوامفریبانه، دروغگویانه، لومپنیسم و شارلاتانیسم را در آیینهای سیاسی، از خود به نمایش گذارده است.
برگرفته از کیهان لندن