هر ایده سیاسی و طرح مبارزاتی از زمینهها، علل و الزاماتی برخوردار است که آن را جزو واقعگرایی سیاسی و خردمندی مبارزاتی قرار میدهد؛ زمینههای فکری، سابقه مبارزات دمکراتیک، شناخت صحیح از نیروها و در دست داشتن حداکثری از پشتوانه مردمی به همراه منابع مالی و قدرت حضور فعال در روابط دیپلماتیک و ارتباطات رسانهای و مراکز حقوق بشری، از مهمترین شرایطی هستند که میتوانند یک گروه یا حزب یا تجمع و شخصیت سیاسی را در محور و مرکز فعالیتهای مبارزاتی قرار داده و راهکارهای آنان را با موفقیت در دستیابی به قدرت دمکراتیک و رهایی کشور از فاشیسم دینی، هموار میسازند. ایده «دولت در تبعید» (Government in exile) هم از این قاعده مستثنی نیست و با توجه به این مسائل است که میتواند مطرح شده و مورد ارزیابی و توجه قرار گیرد.
وجود منابع مالی و ارتباطات دیپلماتیک- سیاسی و فرهنگی، از ارکان اصلی «دولت در تبعید» و پیشبرد اهداف مبارزاتی به شمار میروند؛ در شرایطی که بخش عمدهای از اپوزیسیون از ضعف لابیگری رنج میبرد و منابع مالی قابل توجهی برای بسیج نیرو و خرج تدارکات پشتیبانی دیپلماتیک و سیاسی ندارند، ایده «دولت در تبعید» در همان آغاز طرح شدن با بنبست مواجه شده و خللی در راه فعالیتهای براندازانه به وجود خواهد آمد. همچنین میتوان به مواردی چون انسجام مبارزاتی و برنامههای فکری و سیاسی در میان اپوزیسیون اشاره کرد که از پایههای اصلی و تاثیرگذار دوران نوین گذار به شمار میروند. این تشکلها- احزاب- شخصیتها که با سابقه مبارزاتی نزدیک به چهار دهه، توانستهاند از سویی در میان شهروندان ایرانی، جایی برای خود باز کرده و از سوی دیگر در مجامع بینالمللی دیپلماتیک، سیاسی و فرهنگی شناخته شوند، از محورهای اصلی و پایههای اساسی مبارزه اپوزیسیون در داخل و خارج از کشور هستند که وجود «دولت در تبعید» را غیرضروری ساخته و آن را اختلالی در کنار دیگر تشددها و تفرقههای قبلی میدانند.
با نگاهی به تجربیات جهانی در تشکیل «دولت در تبعید» در کشورهایی نظیر اسپانیا- فرانسه- لهستان- نروژ و… معلوم میشود همانطور که شاهزاده رضا پهلوی دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۹ در پاسخ به یکی از کاربران شبکه اجتماعی اینستاگرام نوشته است «دولت در تبعید معمولا در شرایط جنگ و یا اشغال یک کشور تشکیل میگردد. کشورهایی که چنین دولتی را به رسمیت میشناسند، هم در جنگ علیه اشغالگر یا متحدین آنها هستند. اما مشکل امروز ایران از جنس دیگری است. بجای دادن امتیاز خاصی به خارج از کشور که در تعریف دولت در تبعید مستتر است، باید در تلاش برای از بین بردن موانع همکاری میان داخل و خارج از ایران باشیم.»
وی همچنین به درستی در جلسه روز یکشنبه ۲۹ ماه مارس مرکز پژوهشهای حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) نیز تأکید کرد «دولت در تبعید در این شرایط راهکار درستی نیست، چرا که نه تنها جامعه جهانی آن را به رسمیت نخواهد شناخت، بلکه اختلافات در میان اپوزیسیون را افزایش خواهد داد.»
شاهزاده رضا پهلوی تأکید کرد «مخالفت من با «دولت در تبعید» مربوط به امروز نیست و از ۳۰ سال پیش با این امر مخالف بودهام چرا که بر این باور بوده و هستم که هرگونه ساز و کار سیاسی و روند دگرگونی، بدون حضور و اراده ملت ایران، امری غیردمکراتیک است و این مردم ایران هستند که میبایست با هر باور و اندیشه سیاسی، در فردای آزادی ایران و در یک فضای آزاد، رای و نظر خود را ابراز دارند.»
خاطرنشان میکنم در تاریخ معاصر ایران یک بار «دولت در تبعید» در دوره جنگ جهانی اول تحت عنوان «کمیته دفاع ملی» توسط بخشی از دمکراتهای دوره سوم مجلس شورای ملی و هیئت وزرا، از قم و اصفهان تا کرمانشاه تشکیل شد که به واسطه عدم الزامات و ناآگاهی به مسائل سیاسی و دیپلماتیک، کاری از پیش نبرد و نتوانست در خلاء قدرت ملی ایران تاثیرگذار باشد. همچنین در طول چهار دهه گذشته، به دفعات ایده تشکیل «دولت در تبعید» از سوی بخشی از اپوزیسیون ایران مطرح شده است و در مواردی نیز «تشکیل دولت در تبعید» به اسامی مختلف اعلام شده است، اما هیچکدام از این پروژهها، نتیجه عینی و منطقی نداشته است؛ هیچکدام از این طرحها به دلیل عدم آگاهی از شرایط ایران و بیتوجهی به موقعیت سیاسی و اقتصادی اپوزیسیون، نتوانست فعالیتهای براندازانه را پیش ببرند.
تأملی در تجربههای ناکام گذشته و واقعبینی در شرایط سیاسی و فرهنگی و دیپلماتیک ایران و وضعیت اپوزیسیون ایرانیان، نشان میدهد که نه شرایط و علل تشکیل «دولت در تبعید» وجود دارد و نه الزامات و منابعی که موجود نیستند امکان پدیداری آن را به وجود میآورند! به تعبیری «آزموده را آزمودن، خطاست» و ثمری جز اتلاف وقت و بیاعتباری نیروهای اپوزیسیون نداشته و نتیجهای غیر از فرصت فراهم آوردن برای رژیم جمهوری اسلامی جهت تشدد و تفرقه جدید در اپوزیسیون برای تحکیم فرمانهای اعدام و سانسور و فساد ندارد. با این حال و در شرایط کنونی که بخش عمدهای از اپوزیسیون با درایت و خردمندی در صدد اتمام پروسه رهایی وطن از جمهوری اسلامی است، انسجام و ایجاد هماهنگی میان نیروهای فعال اپوزیسیون و روشن کردن دیدگاههای نوین سیاسی و تشریح شرایط ایران و ایرانیان در داخل و خارج از کشور، میتواند مبارزات رهاییبخش و آزادیخواهانه اپوزیسیون ایرانی را به سرمنزل گذار از فاشیسم دینی و تأسیس ایران دمکراتیک برساند.
برگرفته از کیهان لندن