چهار دهه سلطه حکومت اسلامی بر ایران در کنار مشکلات و مسائلی که برای ایرانیان به وجود آورده است، محیط زیست را هم از دستدرازی مقامات و نهادهای مسئول بینصیب نگذاشته است؛ مسائل و مشکلات زیست محیطی ایران دربرگیرنده فرونشست زمین در تهران و چندین شهر و روستای دیگر کشور، مهاجرتهای منطقهای و محلی به شهرها و مناطق دیگر در داخل ایران، کمآبی و مسئله حقابه، خشکسالی، آلودگی هوا، تخریب کشاورزی و… است. بخش عمده و اصلی این مسائل ناشی از بیلیاقتی و سوء مدیریت حاکمان اسلامی در ایران است.
تردیدی نیست که مشکلات زیست محیطی در ایران از مشکلات سیاسی و فرهنگی که رژیم برای ایران و ایرانیان به وجود آورده، جدا نیستند. شگفت آنکه رژیم با بیمبالاتی در این مسائل، امنیت اجتماعی را از بین برده و فضایی ناامن و غیرقابل سکونت برای شهروندان ایران فراهم ساخته است.
گستردگی فاجعههای زیست محیطی در ایران به حدی است که هرگونه تحلیلی را در مرحله بعدی قرار میدهد و ارائه آمار و شاخصهای خانمان برانداز آنها، بهتر از هر اظهار نظری، از عمق اتفاقات فاجعهآمیز پرده بر میدارد؛ آمارها نشان میدهند که «شهرک نیروی هوایی واقع در منطقه خانه اصفهان که قبل از انقلاب ساخته شد و افسران و خلبانان در آن زندگی میکردند به علت فرونشست زمین در سال ۱۳۹۷- ۱۳۹۶ از سکنه خالی شده و هم اکنون تعداد انگشتشماری در این شهرک زندگی میکنند.» مسائل زیست محیطی در پیوند نزدیک با یکدیگر بوده و همانطور که اشاره کردم، حلقهای از وضعیت به شدت ناهنجار را برای زندگی در ایران به بار آورده است. در همین گزارش راجع به فرونشست زمین آمده است: «در صورت برداشت آب از آبخوان اصفهان و خشک شدن مقطعی زایندهرود، در بدبینانهترین حالت تا سال ۱۴۰۹ و در خوشبینانهترین حالت تا سال ۱۴۱۸ آبخوان آب خواهد داشت.»
در تهران هم وضعیت فرونشست زمین در حد فاجعهباری در حال وقوع است؛در خبری آمده است: «موسسه تحقیقاتی اطلاعاتی ‘اینتللب’ در گزارشی فرونشست زمین در تهران را یک «بمب ساعتی آرام و ساکت» خوانده که به گفته این موسسه زیرساختهای اساسی و جمعیت ۱۳ میلیونی این شهر را تهدید میکند.
این موسسه با استناد به اطلاعات و دادههای ماهوارهای و مقایسه تصاویر ضبط شده از ژانویه ۲۰۲۰ تا ماه مه ۲۰۲۱ به این نتیجه رسیده که بیشترین حد فرونشست زمین در تهران بطور متوسط ۴ سانتیمتر در سال بوده، هرچند در بعضی از نقاط این تغییرات به ۲۵ سانتیمتر رسیده است.» بنا به این گزارش در تهران هم مانند شهرها و مناطق دیگر که گرفتار فاجعه فرونشست زمین هستند، «برداشت بیش از حد منابع آب زیرزمینی و ضخامت لایه رسوبی و ساختار آن عامل اصلی پدیده فرونشست تهران بوده است؛ اما در سالهای گذشته این پدیده با افزایش جمعیت در تهران تشدید شده است.» همانطور که از این گزارشها معلوم است، فاجعه فرونشست زمین در ارتباط تنگاتنگ با مسئله مهاجرت نیز قرار دارد.
در نگاهی آماری به پدیده مهاجرتهای داخلی در ایران، باز هم مسئله خشکسالی، تغییرات اقلیمی و بیکفایت حاکمان در صدر مشکلات قرار دارند؛ بنابه گزارشی از خبرگزاری حکومتی ایسنا «در سال ۱۳۹۰ بیشترین نسبت مهاجر به جمعیت، مربوط به استانهای خراسان جنوبی، البرز و بوشهر بوده است که جابجایی زیاد جمعیت در این استانها را نشان میدهد. اما کمترین نسبت، به استانهای لرستان و سیستان و بلوچستان اختصاص داشته است که خود جزو استانهای مهاجرفرست هستند؛ یا به عبارتی مهاجرتهای زیادی از آنجا به مناطق دیگر صورت میپذیرد.» در ادامه همین گزارش آمده است «بر اساس نتایج این پژوهش، جستجوی کار، علت مهاجرت بیش از ۱۰ درصد مهاجران بین استانی در استانهای بوشهر، تهران، هرمزگان، یزد، مرکزی و قزوین بوده است. در استانهای مرزی کشور بجز استان بوشهر نیز، انجام یا پایان خدمت وظیفه پس از پیروی از خانوار، بیشترین علت مهاجرت بوده که دلیل آن انباشتگی زیاد جمعیت جوان در این استانهاست. در استانهای آذربایجان شرقی، خراسان جنوبی، زنجان، سمنان، سیستان و بلوچستان، قم، کرمان، کهگیلویه و بویراحمد، همدان و یزد ۲۰ تا ۲۵ درصد علت مهاجرت مهاجران وارد شده، تحصیل بوده است… بررسیهای آماری این پژوهش نشان میدهد که رابطهای قوی بین میزان خالص مهاجرت و متغیرهایی چون رشد جمعیت، نرخ بیکاری، میانگین سالهای تحصیل، جمعیت روستا/ شهری و درصد شهرنشینی برقرار است. در این میان، تأثیر متغیرهای رشد جمعیت و نرخ بیکاری از سایر متغیرها بیشتر و اثر این دو متغیر بر میزان خالص مهاجرت چند برابر سایر متغیرها است. بر این اساس، متغیر نرخ بیکاری، بر میزان خالص مهاجرت اثر معکوس داشته و متغیرهای رشد جمعیت، میانگین سالهای تحصیل، جمعیت روستا/ شهری و درصد شهرنشینی بر میزان خالص مهاجرت اثر مثبت داشتهاند.»
وضعیت بحرانی در رابطه با تخریب کشاورزی هم جریان دارد؛ در برخی از گزارشهایی که از داخل ایران نوشته شده، آمده است: «اراضی کشاورزی کشور ١۶میلیون و ۴٧٧هزار هکتار است که این اراضی توسط ٣٣۵٩هزار بهرهبردار کشـاورزی بـا زمین، مورد استفاده در فعالیتهای زراعت و باغداری است و سهم هر بهرهبردار بهطور متوسط ۴/۹هکتار میشود. یکی دیگر از مشکلاتی که کشاورزی ایران را تحت تأثیر قرار داده این است که بیش از نیمیاز اراضی آن دیم است، به این معنا که آبیاری آن به بارشهای هر فصل بستگی دارد، بنابراین با توجه به خشکسالیهای ١٣سال اخیر و کاهش شدید بارشها بیش از نیمی از زمینهای کشاورزی که به این بارشها وابسته است، زیان زیادی را متحمل شدهاند… بطوری که آمار نیز نشان میدهد حدود یکمیلیون از بهرهبرداران کشاورزی غیرساکن هستند. براساس آمار ارائه شده در سرشماری بخش کشاورزی در سال ١٣٩٣، تعداد بهرهبرداریهای کشاورزی کشور، ۴میلیون و ١۵٩هزار و ١٧ بهرهبرداری بوده است که از این تعداد ٣میلیون و ۴٧۵هزار و ۵۵ واحد متعلق به خانوارهای معمولی ساکن در آبادی یا شهر، ٩۴٣هزار و ٢۶٠ واحد متعلق به بهرهبرداران غیر ساکن، ١۶هزار و ٧۴ واحد متعلق به خانوارهای معمولی غیر ساکن (در حال کوچ) و ٩٠٢٨ واحد متعلق به شرکتهای رسمی و مؤسسههای عمومی است.»
آمارها و گزارشهایی که آوردم تنها گوشهای از فاجعههایی را نشان میدهند که با حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران رخ داده؛ ایرانی که شصت سال قبل اصلاحات ارضی را از سر گذراند و کشور در مرحله صنعتی شدن کشاورزی قرار گرفت. در آن دوران دقت نظر پادشاه فقید به مسئله آب، بارندگی و تأمین آب برای کشاورزی، نشانگر هوشیاری و اهتمام وی به امنیت زندگی روستائیان بود. اکنون بجای آن اقدامات ملی و مردمی، تخریب محیط زیست در تمامی لایهها جای گرفته و ایران را به همراه ایرانیان در حالت فاجعهبار ناامنی برای زندگی قرار داده است.
برگرفته از کیهان لندن