وجود قوانین حقوقی و دمکراتیک در کشور، زمینههای اصلی و پایههای اساسی سیاست خارجی حقوقی و دیپلماسی دمکراتیک را به وجود میآورند؛ درواقع دیپلماسی و اداره داخلی کشور، حاصل نگاه و عملکرد ملی بوده و در راستای تأمین منفعت ملی و امنیت شهروندان به شمار میرود.
دیپلماسی نوین ایران هم برآمدی از اندیشه و رفتارهای مشروطهخواهانی است که برای حراست از چارچوب سرزمینی ایران و هویت ملی ایرانیان در دوران پادشاهی پهلوی پایهگذاری شد. سیاستهایی که کرامت و احترام ایرانیان را در سطح دنیا تأمین و اقتدار ملی دولت و ملت ایران را در روابط بینالمللی و دیپلماسی، تحقق بخشید. با فاجعه بهمن ۱۹۷۹ بود که با از بین رفتن آزادی وامنیت ایرانیان، رفتارهای خارجی حکومت اسلامی هم باعث خدشهدار شدن کرامت و عزت ایران گردید؛ سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی در چهار دهه گذشته مبتنی بر ترور، وحشت و بیقانونی در روابط بینالمللی و به اسارت درآوردن منافع ملی بوده و دیپلماسی- که بر پایه حقوق بینالملل و حفظ همجواری کشورها شکل گرفته است- به بازیچهای تبلیغاتی و ضدحقوقی تبدیل شد. نمونههایی از این برخوردهای نامشروع و غیرحقوقی را میتوان در مسئله هستهای به تأمل گذاشت که در سالهای اخیر موجب حقارت ایران و ضربه خوردن اقتصاد، پیشرفت کشور و بیاعتمادی جهانیان به ایران شده است. چنانکه در سفر اخیر مسکو، رفتارهای نامعقول و ذلیلانه ابراهیم رئیسی، چهرهای نامطلوب و غیرمدنی را به نمایش گذاشت و ضدملی و ضدایرانی بودن حکومت اسلامی را بیش از پیش آشکار ساخت.
رفتارهای غیرحقوقی و غیرمسئولانه جمهوری اسلامی در عرصههای دیپلماتیک و روابط بینالملل همانطور که اشاره کردم ناشی از ایدئولوژی مذهبی و غیرمدرن آنان بوده و در کنار سیاستهای غیرمدنی و نامشروع داخلی، مجموعهای از کیفیت و اصالت خشن، غیردمکراتیک و ضدملی جمهوری اسلامی را بر ایرانزمین تحمیل کرده است؛ طرفه آنکه ایران رها شده از سنت قبلیهای و مدرن عصر پادشاهی پهلوی در عرصههای بینالمللی و روابط دیپلماتیک، نشانگر و نماینده عزت ملی و احترام ایرانیان بود و پادشاهی پهلوی با اقتدار کامل در مسائل منطقهای و جهانی، حافظ منافع آحاد ایرانیان و سربلندی ایران بودند. ارتقا و نوسازی سیاست خارجی و دیپلماتیک آن دوران با استناد به تحولات حقوق بینالمللی و ایدههای صلحجویانه، از مواردیست که برای ایران آینده پس از جمهوری اسلامی، در چشمانداز آزادیخواهان و ایراندوستان قرار دارد.
حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) نیز با درایت و آیندهنگری راجع به دیپلماسی حقوقی پس از جمهوری اسلامی بر این دیدگاه است که «سیاست خارجی ایران باید بر پایه نگهداری استقلال و حاکمیت ملی، ناوابستگی به قدرتهای دیگر، همکاری با همسایگان و دوستی متقابل با همه کشورها و دوری از ماجراجوییهای خارجی باشد» (بند ۱۰ منشور).
گذار از روابط خارجی شرمگینانه جمهوری اسلامی و رفتارهای ایجادکننده ناامنی در منطقه و روابط متشنج و مبتنی بر ارعاب و ترور با کشورهای همسایه، و ایجاد روابط حقوقی دیپلماتیک با دیگر کشورها یکی از دغدغهها دائمی و اصلی شاهزاده رضا پهلوی به شمار میرود. وی در مصاحبهها و مطالب متعددی از تغییر روابط بینالمللی ایران دمکراتیک آینده سخن گفته است؛ از جمله شاهزاده رضا پهلوی در مصاحبه اخیر خویش با مونیس المردی مدیر مسئول روزنامه البلاد بحرین متذکر شده است: «آینده ایران در دست نسلهای جدید است؛ نسلی که خسته و رنجدیده است. در آنسو رنج از فقر و بدبختی و ظلم در سراسر آنچه «محور مقاومت» در منطقه خوانده میشود به چشم میخورد. این رژیم این محور را برای مخدوش کردن موفقیت چشمگیر توافقنامههای «صلح ابراهیم» به پیش میبرد. بررسی جزئیات احتمالات و فرصتهای بزرگ پس از پیوستن ایرانِ بدون جمهوری اسلامی به اتحاد با کشورهای منطقه فراتر از حوصله این مصاحبه است. اما من نسبت به آنچه میتوانیم با شهروندان خاورمیانه در سراسر منطقه از طریق همکاریهای امنیتی و جمعی و بازارهای مشترک به دست آوریم بسیار خوشبینم.»
بی تردید رعایت و التزام به حقوق بینالملل و حسن همجواری با کشورهای همسایه بر اساس دیپلماسی دمکراتیک، امکانپذیر است و دولتی میتواند به این امر پایبند باشد که در داخل کشور هم از قوانین مبتنی بر اصول دموکراسی و احترام به آزادی و حقوق شهروندان و هموطنان برخوردار باشد.
برگرفته از کیهان لندن